کیه که آخر دیوونگیه واسه چشمات
کیه جز من،که می میره واسه لحن خنده هات
کی برات قصه می گه که شبا که خوابت نمی ره
کیه پا به پات می یاد، وقتی که بارون می گیره
کیه وقتی تشنته، تو ابرا بلوا می کنه
اگه یه جرعه بخوای کویرو دریا می کنه
یه شبِ موی تو رو به صد تا مهتاب نمی ده
خودش می سوزه، ولی تن به سایه و آب نمی ده
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم
هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم می یای تو خوابم، تو شبای پرستاره
هنوزم می گم خدایا، کاشکی برگرده دوباره